نینجا

روزنوشت های یک مستندساز

نینجا

روزنوشت های یک مستندساز

طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کلکسیون ماشین» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

زیاد بودن برا عکس گرفتن ولی به هر طریق یه عکس ازشون گرفته ام. من با این ماشین ها که الآن فقط جمعشون میکنم کلی خاطره دارم. کلی باهاشون کنار باغچه بازی کرده ام و کلی هم سرشون با بچه ها تو سر و کله هم زده ایم

کلکسیون ماشین اسباب بازی

همه شون برام عزیزن. نمی تونم بگم کدومشون رو از اون یکی بیشتر دوست دارم. هر کدومشون هم با وجود کوچیکی قابلیت های خودشون رو دارن. مثلا یکی میبینی کامیون حمل گاوه، یکی ویژه حمل باره. بعضیاشون هم فلزی اند. تیکه هاشون از هم جدا میشه و یا توشون چرخ دنده داره. به هر حال من با این ها خیلی بازی کرده ام و همینطوری دوستشون دارم. هنوز هم در حال جمع آوریم. به مرور زمان گذشت نسل ها و تغییر جنس اسباب بازی ها و مدلشون باعث میشه کلکسیونم بیشتر خاص بشه

بعضیاشون رو پدرم خریده ، و مادرم هم در حفظشون کمک کرده. همسر هم تا حالا هرچی تونسته و ماشین داشته به این کلکسیون اضافه کرده. هنوز تو فکر اینم که ویترینشون کنم ولی خرج دکورش زیاد میشه و فعلا دستم خالیه. حالا اون کارت هام که نیازی به ویترین و فضا ندارن. ولی اینا رو هی جابجاشون کنم چون بعضیاشون پلاستیکی ان

  • رستم اتابکی پور
  • ۰
  • ۰

کلکسیون کارت

آدم به سن من که می رسه، ناخودآگاه تبدیل می شود به جمع آوری کننده انواع کلکسیون ها. یعنی، من که خودم همینطور بوده ام. الآن که فکرش را می کنم، اگر خانومم نبود تا حالا این کلکسیون ها بزرگتر و ارزشمندتر هم شده بودند.

از انواع کلکسیون هایی که دارم، یکی دم دست ترش انواع کارت های تبلیغاتی دوستان و همکاران هست که حدود 200-300 تا از سال های 1340 به این طرف هستند و از دیگه انواع ماشین اسباب بازی هست که اون ها هم قدمتی در همین حدود دارند. امروز، برای شما یک عکس از چند تا از کارتهام یک جا گرفته ام تا برای شما بگذارم اینجا.

کلکسیون کارت هایم

نخواستم تبلیغات دوستان این جا باشد. این ها سه تا کارت هستند که یکی بالایی مشخص هست مال دفتر هواپیمایی است. وسطی را از سال 1348 دارم که در همان سال ها چاپ شده و دوباره دوستان لطف کرده اند و به من داده اند. سومی هم مربوط به باشگاه کوهنوردی هست که هرچند وقت یک بار آن جا می روم.

حالا فعلا این ها را داشته باشید، تا بعدا برایتان از ماشین های اسباب بازیم بگویم.

  • رستم اتابکی پور