نینجا

روزنوشت های یک مستندساز

نینجا

روزنوشت های یک مستندساز

طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خاطره نویسی» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

قبلا یک بار برای شما از سفرم به کالیفرنیا گفتم. آن‌جا من و دوستان سعی می‌کردیم خوش بگذارنیم. شب یکی از روزهای آخر دور هم جمع شده بودیم که حسن گفت چراغها را خاموش کنیم تا بخوابیم. ما گفتیم این چه کاری است؟ گفت که من می خواهم بخوابم. همه همینطوری نشسته شروع کردیم به صحبت، در حالی که چراغ ها خاموش بود. حرف به این جا رسید که ببینیم چه کسی به جن بیشتر اعتقاد دارد. بحث در ارتباط با اجنه خیلی گرم شده بود که کسی در زد. یکی از بچه ها (عرفان) همینطور با خنده رفت که در را باز کند که ناگهان جیغش هوا رفت. همه در یک لحظه حیرت کرده بودیم. فقط چیزی که در آن تاریکی دیده میشد صورت پیرزن و پیرمردی بود که تا آن زمان به آن شکل ندیده بودیم. دماغ های آویزان و چهره ای کشیده و عصبانی. ترس برمان داشته بود که یکی جرئت کرد چراغ را روشن کند. بعد دیدیم که حسن و عماد در حال درآوردن ماسک های روی صورتشان هستند. من نفهمیدم که کی حسن بیرون رفت ولی گویا برای دستشویی رفته بود. این ماسک ها هم به قدری طبیعی بودند که واقعا تشخیص صورتک ها از چهره واقعی افراد سخت بود. البته عرفان از آن روز به بعد منتظر بود که تلافی کند ولی هربار بلایی سر خودش می آورد . یادمه یک بار هم وقتی حسن اشتباهی در دستشویی را باز کرد عرفان آن جا بود که عرفان هم از روی نفرتی که از حسن پیدا کرده بود در را طوری محکم روی خود بست که در قفل شد .

بعدترها که به ایران برگشتیم به کتابی هنری برخوردم که یاد میداد چطور از این صورتک ها با سیلیکون بسازیم. واقعا هم کاربرد دارند . یکی از آن ها را که خیلی سال پیش دیده بودم .

صورت سیلیکونی

  • رستم اتابکی پور
  • ۰
  • ۰

امروز تقریبا اتفاقی متوجه شدم که اینترنت قطعه، ولی اینترانت هست. شرایط پیش آمده، تقریبا غیرمنتظره بود. این اینترانت هم مثل این شده که انگار بین ملت لپ تاپ رایگان توزیع می‌کنند. البته، شاید طوری شود که ماها هم به طریقی وسطشان جا شویم.

عده‌ای در چند روز اخیر، شاید به بهانه کنجکاوی و شایدم ستیزه جویی خواستند حد نظارت را بسنجند و حالا یک سری اکتشافاتی هم صورت بگیرد، که این، واقعا ناراحتم کرد. آخر، این چه کاریست؟ نتیجه این کارها، رسوایی باشد خوب است؟

این روزها بیشتر مشغول نویسندگی هستم. یکی از کارهایم که نوشتن طرح اولیه انیمیشن "توآتاها و پادشاه بد" بود، هم دیگر یک ماه شد که برای یک فستیوال ژاپنی ارسال کرده‌ایم.

Tooatas & Bad King

نویسندگی کار سخت و پرهزینه‌ای هست که شاید هم، میزان اهمیتش خیلی مشخص نباشد. مثلا فرض کنید، نویسندگی از یک خاطره نویسی روزانه شروع می‌شود، تا نویسندگی برای داستان‌هایی که قرار است مخاطب خوبی هم داشته باشند. شاید خاطره نویسی روزانه برای مخاطب نوشته شود، که با یک چند بیتی شعر اضافه کردن به انتها و یا ابتدای آن می‌شود غنای کار را افزود. یا اگر خاطرات برهه خاصی از زندگی در فضای خاصی، مثلا فضای دوره سربازی، باشد، ممکن است هم ماجرا زیاد باشد، و هم داستان‌های خاطرات پیوستگی بیشتری داشته باشند. در این صورت، احتمالا نوشته خاطرات، مخاطب خوبی برای خود پیدا می‌کند. ولی در نویسندگی داستان‌های لزوما پرمخاطب کار سخت تر است؛ گاهی برای غنای آن‌ها، نه تنها لازم است شعر به آن‌ها افزوده شود، بلکه لازم است علوم مختلف، خلاقیت، انواع استعاره، کنایه و تشبیه نیز به آن بیافزاییم، تا شاید مورد اقبال جمعی قرار بگیرد.

 

پ.ن: برای نویسندگی خصوصا مستند، از کتاب‌ها و اخیرا رسانه‌های مختلف استفاده می‌کنم. یکی از منابع همیشگی من کتاب مثنوی-معنوی مولاناست. اخیرا هم کانالی ویدئویی پیدا کرده‌ام که در آن برخی اشعار مولانا را به صورت تصویری اجرا می‌کنند. کانال پری هست. تقریبا برای همه سلیقه‌ای اشعار مولانا را تدوین کرده‌اند، که از اینجا می‌توانید آن را ببینید.

  • رستم اتابکی پور