نینجا

روزنوشت های یک مستندساز

نینجا

روزنوشت های یک مستندساز

طبقه بندی موضوعی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «صدا و سیما» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

سفره هفت سین

سفره هفت سین و شام نوروز امسال

تن ماهی مکنزی و تپسی اسرائیلی

کدام تن ماهی

مرگ بر آمریکا 22 بهمن

صفهای خرید تن ماهی مکنزی

و تپسی

تخفیف های شگفت انگیز

مردم هلهله کنان مشغول خرید!

رسانه یک سر یکطرفه ضد

ماهی فروش چینی

لج افتاده است و گفته

ننگ بر ماهی های کپور قرمز چینی-ژاپنی

همان رسانه یک طرفه مثل روزنامه خراسان

را میخوانی، آنجا که

از فلسطینیان دفاع میکند

میینی تصویری:

فردی با لباس دلقک.

حال این است یک سوال:

اینجا سیرک آمریکاست یا اسرائیل؟!

گویی همه چیز

از سفره ترامپ شروع میشود.

ترامپ با دختر حور و پری زیبایش

ایستاده و یک باره

سر میزش یک کنسرو لوبیای مکنزی !

فردای آن روز به جز تمام رسانه های تصویری دنیا

از جمله صدا و سیما مستقل ایران (!)

آن را مخابره کرده

در پی آن بازار پر از نقل و نبات ارزان ترامپ است!

البته، تپسی

مانند کوکاکولا و پپسی،

مچکرم مرسی،

هیچ نیازی به تقلید نداره!

زمانی که مکنزی آمد،

چرا جو بایدن و تپسی نیاید!

نوشیدن دلسترهای هی جو،

جو بایدن با تپسی

بسیار لذت بخشه

همه غرق در شور و شادی !

شبکه خبر میگه آی مردم!

شاید این آب روان میرود پای سپیداری  ...

در پس سهراب سپهری،

نگران تنگ ماهی سفره مردم

میگوید که ماهی های قرمز را

در آب های آزاد نریزید!

باشد،

این یک کار رو ما نمیکنیم!

جناب صدا و سیمای عاشق پیشه!

تازمانیکه ببینیم

هرچه بگندد نمکش میزنند،

وای به روزی که بگندد نمک!

ماها ذوق مرگ درگاه

مجوزهای دولت!

خودشان جای خودشون باد میکنن

و میگن الآن سر میرسد مجوزها!

مجوز چی آخر؟!

مجوز پرورش ماهی،

بدون هیچ تسهیلاتی

اونوقت ناچاریم فقط با تن ماهی

تغذیه کنیم و حسابی

گیر دلار و قوطی

کنسرهای مکنزی

و تپسی ترامپ جون

و ناتانیاهو!

  • رستم اتابکی پور
  • ۰
  • ۰

شبکه های خوبی بودند. من استفاده میکردم. امروز این سایت العالم رو میخواستم استفاده کنم که دیدم از آمریکا طوری بسته شده که حتی با دامنه .ir هم اینجا ضعیف باز می‌شود، و واقعا دسترسی به آن مشکل شده است.

الآن برایم قضیه جالب تر این است که جستجو که کردم "بسته شدن شبکه های حامی فلسطین"، هنوز هیچ سایتی جزو لیست گوگل و یا پارسیجو (parsijoo.ir، موتور جستجوی بسیار پرهزینه ایرانی) نشده که نشان دهد کسی نسبت به این اتفاق واکنشی نشان داده است! حتی اگر استفاده کنندگان قصد ابراز نارضایتی نداشته باشند، باز خود تولیدکنندگان محتوی بودند که اعتراض کنند.

همین جمله را با کلمه های "خبری" و "غافلگیرانه" هم جستجو کردم نتیجه ای نیامد. اصلا جستجو را عوض کرده و با این عبارت "مسدودی شبکه های خبری همبستگی فلسطین" هم در دو موتور جستجوی گوگل و پارسیجو نتیجه ای نیامد!

حالا این هم جالبه. شبکه ماهواره ای العالم را از وقتی صداوسیما شبکه ها را HD کرده نمی توانیم از طریق دستگاه بگیریم. کلی طول کشید با این بروزرسانی صداسیما، ورودی دستگاهمون خودش را با شبکه PressTV تطبیق دهد و حالا منتظریم ببینیم کی این شبکه را می‌توانیم ببینیم. دیش ماهواره هم نداریم. همون دستگاهی که قبلا 40 شبکه را میگرفت الآن العالم را نمیگیرد.

 

 

  • رستم اتابکی پور
  • ۰
  • ۰

هنر ایرانی

رفتیم ساختمان تئاتر شهر. از 20 کیلومتری جایش مشخص هست. آخر، زمان ما کسی که در صدا و سیما بود، تئاتر، سینما و هر چه مثل بقیه آدما با کلاسه، نهایتش یک پاترول داشت.

الآن، اهالی صداو سیما، سینما، تئاتر و هنر ، کلا از 50 کیلومتری مشخص هستن. مردهاشون دستمال گردن های سرخ ، و کلاه های کج، جوون ترهاشون گوشواره و حلقه و این تیپ‌ها.

زنهاشان هم ، انواع پارچه های منحصر به فرد ، چهارخونه کج، راست، گل گلی و اینا.

بالاخره ، رفته ام داخل. می بینم یک میز گذاشته اند. چند تا از این جوان های خیریه ای هم آمده اند با صندوقشان. به هر کسی رد می شود کاغذ و پوستر می دهند تا در طرحشان شرکت کند.

منم رد شدم. دیدم یکی از دوره ما آنجا بود. تقریبا هم سن خودم بود. پشت میز همه پوشه ها را زیر و رو کرد. بعد شروع کرد به گپ زدن با آن جوان. دختر جوان هر قدر توضیح میداد پیرمرد مخالفت میکرد و سرش را تکان می داد. گیر داده بود به دختر که چرا این کار رو میکنی ؟

آخر حرف های دختر گفت: من جوان که بودم به سن شما ، یک مدت تو کار شما رفتم. تجربه ام را میگم. وقتتان را تلف میکنین. الآن خود من ، اگر تو کار بانک که خودمون هستیم بیشتر سرمایه گذاری میکردم این وضعم نبود. مثل بقیه هم سن هام الآن آپارتمان سومم را میدادم برای کرایه. نه اینکه یک آپارتمان دارم و اونم خودم نشسته ام

دختر را دیدم. قشنگ ماسید. پوشه هایش را داد و گفت: به هر حال شما که سابقه اش را دارین بیشتر رویش فکر کنید .

معمولا همین طور است. حرف غلط جواب ندارد. یعنی انقدر حرف پیرمرد غلط بود که دختر جوان  هیچ نتوانست بگوید. شانس آوردم یکی از شاگردان دوره های قدیمم راه افتاده بود در سالن و صدا میکرد استاد استاد. منم مدت هاست این کلمه را نشنیده ام. فکر کردم با من نیست. خوشحال شدم از دیدنش. احوالش را که پرسیدم . گفت اینا هم یک اتاق گرفته اند بیایند تبلیغ کنند. از بودن تو جمع همدوره ای های خودم وازگشتم. رفتم اتاق اینا.

  • رستم اتابکی پور