نینجا

روزنوشت های یک مستندساز

نینجا

روزنوشت های یک مستندساز

طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آمریکا» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

سفره هفت سین

سفره هفت سین و شام نوروز امسال

تن ماهی مکنزی و تپسی اسرائیلی

کدام تن ماهی

مرگ بر آمریکا 22 بهمن

صفهای خرید تن ماهی مکنزی

و تپسی

تخفیف های شگفت انگیز

مردم هلهله کنان مشغول خرید!

رسانه یک سر یکطرفه ضد

ماهی فروش چینی

لج افتاده است و گفته

ننگ بر ماهی های کپور قرمز چینی-ژاپنی

همان رسانه یک طرفه مثل روزنامه خراسان

را میخوانی، آنجا که

از فلسطینیان دفاع میکند

میینی تصویری:

فردی با لباس دلقک.

حال این است یک سوال:

اینجا سیرک آمریکاست یا اسرائیل؟!

گویی همه چیز

از سفره ترامپ شروع میشود.

ترامپ با دختر حور و پری زیبایش

ایستاده و یک باره

سر میزش یک کنسرو لوبیای مکنزی !

فردای آن روز به جز تمام رسانه های تصویری دنیا

از جمله صدا و سیما مستقل ایران (!)

آن را مخابره کرده

در پی آن بازار پر از نقل و نبات ارزان ترامپ است!

البته، تپسی

مانند کوکاکولا و پپسی،

مچکرم مرسی،

هیچ نیازی به تقلید نداره!

زمانی که مکنزی آمد،

چرا جو بایدن و تپسی نیاید!

نوشیدن دلسترهای هی جو،

جو بایدن با تپسی

بسیار لذت بخشه

همه غرق در شور و شادی !

شبکه خبر میگه آی مردم!

شاید این آب روان میرود پای سپیداری  ...

در پس سهراب سپهری،

نگران تنگ ماهی سفره مردم

میگوید که ماهی های قرمز را

در آب های آزاد نریزید!

باشد،

این یک کار رو ما نمیکنیم!

جناب صدا و سیمای عاشق پیشه!

تازمانیکه ببینیم

هرچه بگندد نمکش میزنند،

وای به روزی که بگندد نمک!

ماها ذوق مرگ درگاه

مجوزهای دولت!

خودشان جای خودشون باد میکنن

و میگن الآن سر میرسد مجوزها!

مجوز چی آخر؟!

مجوز پرورش ماهی،

بدون هیچ تسهیلاتی

اونوقت ناچاریم فقط با تن ماهی

تغذیه کنیم و حسابی

گیر دلار و قوطی

کنسرهای مکنزی

و تپسی ترامپ جون

و ناتانیاهو!

  • رستم اتابکی پور
  • ۰
  • ۰

آنقدر که گرما بی سابقه است آلودگی هوا بی سابقه نیست. از هوا آتش می‌بارد و آلودگی هم که ای از تهران بدتر نیست. آلودگی هوای تهران را که میبینی در پارک و بوستان میسنجند، می گویی اگر آنجا آلوده است میخواهی به شهرستانها بپردازند؟!

یک گنجشک و یک کبوتر از تلفات چند روز اخیر این گرما و آلودگی در خانه ما بود. نوه هایم این چند روزه فقط برا کلاس ورزشی هست که بیرون می روند وگرنه جایی دیگه نمی روند. عید غدیر بود و تقریبا آخرین تعطیلی مفرح ما قبل از تاسوعا عاشورا. قرار بود بعدازظهر با نوه ها بریم پارک.

جای پارک یک بستنی فروشی هست که برای خریدن بستنی هایش صف میگیرند. ما بعدازظهر که رسیدیم شماره دادند و نوبتمان را که خواندند نوه ام رفت فالوده بستنی ها را تحویل گرفت. در این مدت نوه دختریم حسابی مشغول بود. یک کلمه ژاپنی یاد گرفته بود و تکرار میکرد: «آیشترو (Aishiteru)، آیشترو»

یک کم که گذشت آن یکی نوه هم فالوده بستنی ها را آورد. در حین خوردن باز هم نوه ام تکرار کرد «آیشترو ، آیشترو»!

گفتم چیه هی یک کلمه را تکرار میکنی؟!

گفت دوست دارم.

به نظرم آمد که میگوید به دل مینشیند و پر معنی است. گفتم معذرت میخواهم، اما حالا میشود معنی آن را هم بگویی؟

مادرش گفت به ژاپنی میشود «عاشقتم»

مادرش خندید و گفت: نسل سوخته که میگویند به ما می گویند. شما الآن چند نوه دارید، ولی ما هیچ!

دیدم می خواهد شروع کند درباره شوهر کردن دخترش بگوید. گفتم حالا زود پاشید که بریم. این حرف ها چه معنی دارد؟

زودی جمع کردیم. معلوم نبود آخرش این یک کلام حرف نوه میخواست به کجا ختم شود.

بلند کردیم و فارغ از مشکلات نوه و نتیجه برگشتیم به خانه.

آن روز اتفاقا برنامه تلویزیونی همین جمله عشقم عاشقتم را تکرار میکرد. گفتم من امروز هرچه کلمه عشق و عاشق به زبانهای مختلف است را دارم جذب میکنم!

البته سالهاست که برنامه های تلویزیونی یک عشق و عاشقی دارند. نگاه کردم مردک چند بار گفت عشقم عاشقتم و هر بار زنی که آن را میشنوید چشم و ابرو نازک میکرد. یک بار که مرد گفت عشقم عاشقتم، زن قیافه اش در هم رفت و گفت من خدمتکارم و ما نمیتوانیم ازدواج کنیم. بار دیگر مرد گفت عشقم، عاشقتم و باز زن گفت که پدر و مادرت نمیگذارند.

در تمام این مدت قیافه مرد ناشناس به نظر میرسید و گل هایی از فضای بسته ای که خلا و تاریکی بود در حین گفتن این جملات بلکه در صورتش در گردش بودند. حتی گاهی چهره دختر تحت تاثیر این گل ها و آن خلا ، آنها را منعکس میکرد.

بار سوم مرد گفت عشقم عاشقتم! این بار چشمان زن گشاد شد و لحظه ای حتی داشت باور میکرد. او گفت پس این بچه که من از تو در شکم دارم را میخواهم نگه دارم! تا این را گفت مرد از گفتن عشقم عاشقتم باز ایستاد. گل های در گردش چهره ناپیدایش ثابت شدند و لحظه ای زمان متوقف شد. گویی حرکت زمان معکوس شد. چهره مرد با اینکه قاتل نبود در نقش قاتلی پیدا شد و گفت پس با هرکس که پول داشته باشد میخوابی؟!

غربی ها و خصوصا آمریکایی ها که با کشور شرقی ژاپن رابطه و پیمانهای بسیار داردند در گفتن عشقم عاشقتم به زبان کشورهای شرقی مثلا ژاپن دقت میکنند. آن ها میدانند که اگر تا دیروز در کشور خود به راحتی عبارت I Love You را استفاده میکردند، آن را در زبان ژاپنی نباید همینطوری صاف صاف استفاده کنند. آنها در کشورهای شرقی در بیان این عبارات دقت میکنند. نوه من هم در جریان تغییرات اخیر فرهنگ کشورمان به سمت غربی تر شدن ناآگاهانه یکسره کلمه Aishteru را استفاده میکرد. ما قبلا فکر میکردیم بچه ده ساله خیلی با ازدواج فاصله دارد ، ولی مادرش می گوید او اکنون سن ازدواجش در حال گذر است. مایم که می گوییم نه ، زوده میگوید همین حرف های شماها دخترهای دهه شصتی را ترشیده کرد. میبینیم این روزها مردها با فاصله بیست سال و بیشتر فرهنگ و منطق سهروردی را در ابراز عشق و علاقه زیر پا گذاشته و دنبال دختر 17-18 ساله میگردند تا بلکه به او بگویند I Love You و از این راه از بیان معنی عشق واقعی سرباز زده و در عوض به عیش و بهره و مال و منال خوبی برسند. در جریان غربی تر و عقب افتاده تر شدن هم که لازم است کمی بیشتر مشروب خور شوند تا بلکه حرام را راحت تر پایین بدهند و نوش جان کنند! البته، در این صورت نیاز جنسی کمتر شده و رو به بازی های طولانی مدت الکلی می آورند. این عکس هم گذاشتم که کمی حرفم را نشان میدهد.

عشقم عاشقتم برای چهار سال

یکی از همکارانم هر روز با کلاه سایبان دار، می آید خودش را بین ما جا میکند و شروع میکند که من با پارتی های مختلفی که دارم با یک اشاره و یک تلفن می توانم تمام مال پدر زنم را بالا بکشم. او همسن ماست و پیرمردی است برای خودش . افتاده است دنبال اینکه با شاهد جمع کردن مال پدر زنه را بردارد برای خودش! بعد از آنطرف هم یک روضه میگذارد و میگوید با همان اشاره همه مشکلات خیابانمان را می تواند حل کند.

  • رستم اتابکی پور