نینجا

روزنوشت های یک مستندساز

نینجا

روزنوشت های یک مستندساز

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب در فروردين ۱۴۰۱ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

انیمه ژاپنی هست به اسم ناکجا آباد موعود (قول داده شده) (به انگلیسی: The Promised Neverland (Japanese: 約束のネバーランド, Hepburn: Yakusoku no Nebārando) ). سریال انیمه ماجراجویی و درام است که بر اساس یک مانگا درست شده. این انیمه را من طبق معمول چند بار دیده ام و اتفاقا جزو انیمه های پرطرفدار است. ماجرا مثلا در زمان دور و درازی مثل 2045 و در آینده رخ می دهد. ولی فکر میکنی همین الآن است که جریان دارد. اول داستان نشان میدهد که با بالاترین تکنولوژی روز بچه هایی در باغی و یا مزرعه ای درسی که خوانده اند را تحویل میدهند. امتحان است و با آن سه نفر از بهترینها مشخص و تنبل ترین بچه هم مشخص میشود.

بچه ها از روزیکه به دنیا می آمده اند این جریان مشخص را به یاد داشته اند که برخی که اتفاقا وضع درسی بهتری نداشته اند باغ را ترک میکنند به مقصد جایی ویژه! برخی دوست دارند که بدانند بیرون از باغ چه خبر است و برخی هم که دوست دارند مثل مامان آنجا شوند و فضای آنجا را دوست دارند، آنجا میمانند. شخصیت کنی ابتدای داستان سوالات را خوب جواب نمیدهد و در دستش عروسکی است. او دوست دارد مثل شخصیت مامان (سرپرست آن بچه ها) مادری مهربان شود. بعد از امتحان برای رفتن آماده اش میکنند تا از باغ برود و شایم مادر شود. هنگام تاریکی شب میبرندش و با اینکه دوست داشت در جمع دوستانش باشد تنها میبرندش و اتفاقا عروسک محبوبش جا میماند. دو تا از بهترین بچه ها برای رساندن عروسک به کنی کمی قوانین را نقض میکنند و آن چیزی را که نباید میدیدند میبینند! آنها کنی را در حالیکه یک شاخه گل رز در سینه اش فرو شده است میبینند؛ به نوعی عشقی فرو رفته در سینه آن دختر معصوم. کاملا واضح است که او کنی است و بعد هم میبینندش که برای خورده شدن در ظرفی غوطه ورش میکنند. در این ماجرا آنها دست مامان مهربانشان را هم در کاسه کسانی میبینند که کنی را کشته اند. میبینند که او با موجوداتی شیطانی همدست است که قصد خوردنشان را دارند.

بعد از این ماجرا دختر و پسری که وضع کنی را میبینند با خودشان فکر میکنند که چه اتفاقی می افتد. آنها به هم که میرسند از هم میپرسند پس برای چی ما درس میخوانیم؟! پسره فکر میکند و میگه هان! برای اینکه مغز ما بزرگتر شود و از بقیه جاهای بدنمون خوشمزه تر است؛ ما کالای با کیفیت تر اینها هستیم!

از باغ می برند چراغانیت کنند
تا کاج جشن های زمستانیت کنند

پوشانده اند صبح تو را ابرهای تار
تنها به این بهانه که بارانی ات کنند

یوسف به این رها شدن ازچاه دل مبند
این بار می برند که زندانی ات کنند

ای گل گمان مبر به شب جشن می روی
شاید به خاک مرده ای ارزانیت کنند

یک نقطه بیش فرق رجیم و رحیم نیست
از نقطه ای بترس که شیطانی ات کنند

معلوم میشود که جریان ساختاری است. یک مامان مهربان قد کوتاه ژاپنی دارند که در این جریان دخیل است و یک مامان قد بلند سبزه و هیکل که او هم دوست دارد مامان شود، ولی باید در ساختار خوب روی بهتر شدن درس بچه ها کار کند تا تندتند نمراتشان بهتر شود!

شخصیت مامان این داستان خیلی چشمم را گرفته است. اصلا شاید انیمه ناکجا آباد موعود رو همه بقیه هم به این خاطر میبینند! شاید به دلیل همین مامان داستان است که این انیمه جزو هفت انیمه محبوب ایرانی ها شده است. همه آن را دوست دارند و ایرانی ها آن را خوب درک کرده اند!

مامان در ناکجا آباد موعود

در داستان همه مامان ها کلا واقعا دوست داشتن مادر شوند. برای اینکه مقام مادری را به دست بیاورند خیلی کوشش کردن تا شیطانها به آنها اجازه مادر شدن بدهند. خودشان جزو بهترینهای زمان خود بودند. در مزرعه، مادر داستان واقعا این بچه ها رو دوست داشته. او عشق مادریش را نثار بچه ها میکند و بعد هم میدهد بخورندشون. با اینکه خورده شدن بچه ها رو دوست نداشته ولی چون عشق مادریش را میخواسته نثار کند ترجیح میدهد جریان را حفظ کند.

  • رستم اتابکی پور