نینجا

روزنوشت های یک مستندساز

نینجا

روزنوشت های یک مستندساز

طبقه بندی موضوعی
  • ۰
  • ۰

صبحانه آماده اینهنگ
زمان ما کنگر خیلی غذای خوبی واسه مهمونا بود لاکچری نبود ولی هر وقت کنگر داشتیم انگار کلی فضای خونه شاد می‌شد یه جوری مثل جیگر گاو و قلب و این چیزا. غذای شوخی بود. بعد شنیدم حالا انقدر کنگر رو برمی‌دارن و برداشت می‌کنن،که داره منقرض میشه یه گیاهی هم هست شبیه کنگره اسمش بیلهره. باز اون میگن سرطان زاست ولی مردم اونم دوست دارن. دیگه کسی کنگر نمی‌خوره به جاش بیلهر رو ترشی میکنن. حالا ما که هنوز اینجورییم ما خیلی ارگانیک بودیم پدرم گاو داشت به گاومون جو می‌دادیم. شیر خوبی می‌داد جورو با پودر آرد قاطی می‌کرد می داد گاوه می‌خورد. الان این پودر جو و پودر آرد و قاطی می‌کنن می‌پزند باهاش یه چیزی درست می‌کنن میشه صبحانه تو بسته است بازش می‌کنی صبحانه رو می‌خوری. من یک بسته انجیر پروتئنه شو گرفتم خوب بود از همین کنارمون کافه اینهنگ که انواع مختلفشو درست میکنن. اینجا روابط کشاورزی حاکمه اون روز من بهشون یه سبد انگور از درختای باغ دادم بعد اینا در برگشت برای من از این بسته ها آوردن، خوب بود. واسه آدمای مسن خوبه حوصله ندارن غذا بپزن. البته دقت که می‌کنم برای جوونا بهتر خوبه چون اونا اصلاً حوصله ندارن غذا بپزن. بعد اینا اگر بخوان همش غذاهای پاستوریزه شده و تراریخته و مواد نگهدارنده بخورن براشون بده. اینا خیلی بهتره گاهی می‌ریزن تو شیر بعد مجبور میشن شیرم باهاش بخورن. حالا این حرفو که می‌زنم واسه اینه که از این ویروس‌های جدید میاد که نمی‌تونم چیزی بخورم

 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی