به من گفتن متنی که برای یک مستند باید بگذاریم را من بنویسم. اولین بار که بهم گفتند پدر خودم را درآوردم که حتی یک کلمه متن هم غیرمستند نباشه. هر جمله از کتابیو و از مصاحبه ای. بد هم نشد. کم شد ، ولی بد نشد.
الآن که عمری از اون موقع میگذرد میبینم اتفاقا اون کارهایی که توی متن نظریات و دیدگاه خودم، مثل داستانی به متن اضافه شده بیشتر مورد توجه بوده. بیننده هدف اصلی رو راحت تر درک کرده. کارهای اولم شبیه مقاله های دانشگاهی میشد. دوست داشتنی هستند، ولی برای یه قشر خاصی میشن.
مستندی که نتواند همه مردم را جذب کند به چه دردی می خورد؟
خودمو میبینم ، منتظرم یک وقت فراغتی پیدا کنم یه کتابی داستانی بگیرم دستم. یا می روم تو سایت دوست عزیزم داستانانش رو چک می کنم.
داستان های دنباله دار هم ، زمان قدیم تمیزتر بودند. الآن هرجا نگاه میکنم داستان ها دنباله دار ، معمولا دارن به انحراف کشیده میشن. کسایی که جنس خوب رو بخوان، مجبور میشن به همون چند تا قدیمی که قبلا براشون داستان پر میکردند رجوع کنند. این جدیدا مثل داستانان هم دیر به دیر بروز میشن. بعد خانومم میگه: تو که این فیلمو هزار باره دیدی!