نینجا

روزنوشت های یک مستندساز

نینجا

روزنوشت های یک مستندساز

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نهال» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

جنگل حرا در میان آبها

یه همسایه داشتیم اینو از پدربزرگش یاد گرفته بود که رو درختای توت نریم. آوندای درخت همون جایی که پامونو می‌ذاریم آسیب می‌بینه. الان معلوم نمی‌شه، سال دیگه هم نه، ولی ۱۰ سال دیگه اثرش دیده می‌شه. همونجا آونداش خشک میشه و از بنه شیره اش می‌زنه بیرون و عمر درخت کم میشه. همین همسایه‌مون باغچشونو کرت بندی کرده بود؛ کرت های طبقه‌بندی شده. بارون که میومد ماها باید می‌دویدیم و می‌رفتیم زیر سقف پناه می‌گرفتیم، ولی این جوری کار کرده بود که باران های شدید مشهد میومد، از پیچ و خم کرت ها و جوهایی که این درست کرده بود می‌رفت درختاشو آب می‌داد. هر کی می دید خوشش می اومد. تو جریان این سیلاب های بهاری اینجور کارا خیلی موثره چون وقتی اینجا و اونجا سرعت آب کم شه، میانگین سرعت میاد پایین و سیل انقدر آسیب‌زا نمی‌شه. تو سیل مشهد اردیبهشت 1403 آب از کوه‌های اطراف میدان انقلاب با شدت هر چه تمام تر وارد محیط شهری شد و در نهایت فضای عمده زیرگذر زیرآب رفت.
تو هر مرکز انتظامی بسته به نوع پاسگاهش و درجه اهمیت یک اتاق خبرنگاران هست. خبرنگاران شیفت اینجا وایمیستن و منتظرند که اگر خبری اومد بگیرندش. مدیر مسئول، معمولا منو اینجاها نمی‌فرسته، اگه بدونه یه کارت هدیه‌ای چیزی میدن یا جشنی چیزیه که یه چیزی بهم می‌ماسه. یه قرار نانوشته است بین من و خودش هوامو داره. خلاصه منو فرستادن اینجا. یه نفر اومده بود سخنرانی کنه و اتاق خبرنگاران مثل معمول پشه می‌پروندن، بعد اومد و خبر سیل جاده چالوس رو گفتن. طولی نکشیده که بعد از سیل مشهد همین یکی دو روزه آخر خرداد اومده. خبر مفقودین بود. یه خبر سطح دو. من مسئول نوشتن این خبر شدم، در حالی که می‌دونم تو اینجور موارد خانواده‌هایی که درگیر مسئله هستند بی‌تاب میشن. هرچی فاصله افرادی که به این‌ها نزدیک‌تره بیشتر می‌شه، بی ‌تفاوتی مردم هم بیشتر می‌شه.
بی تفاوتی یعنی همین که یه درختی رو می‌بینیم رسیدگی نمی‌کنیم و می‌گیم جلوی مغازه رو گرفته. پس ببریمش تا تابلومون خوب دیده بشه. میگیم این زمین خوبه، بخرم و قیمتش به پولم می‌رسه. کاری ندارم که بستر رودخونه‌ است، با خودم میگم اینجا ساختمون بزنم و اونجا میز بذارم، درختای اون طرفو بردارم و سیمان و بتن کنم. درخت کهنسالو می‌برم و جاش یه درخت دیگه می‌کارم و فکر می‌کنم این درخت مثل اون درخته. در حالی که اینطور نیست درخت کهنسال ریشه‌هاش عمیقه و با یه سیل الکی از زمین در نمیاد که خودش مصیبتی بشه. چه اشکال داره هم درخت کهنسال رو نگهدارم و هم درخت جدید رو بکارم؟ بعد به فکر ساختمونت باش یکم هم به فکر مردم باش. به فکر این باش که فردا زمین لخت می‌شه و آب میاد می‌زنه همه چیز رو می‌بره. زمین که سفت می‌شه تازه فقط باید یک متر بکنی تا ریشه بتونه بعداً به آب برسه، چون اگر اون سر نهالتو بکاری عملاً انگار درختو گلدانی کردی. یعنی هر روز باید آبش بدهی و اگر یک روز آب ندهی این درخت مثل درخت تو گلدون خشک میشه. میشه باغبانی گلدانی و نتیجه آبخیزداری باهاش حاصل نمیشه. خالی کردن زمینهای جنگل هم برای زیر کشت بردن زمین برای شالیزار نتیجه اش سیل وحشتناکه. اطراف همین جاده چالوس بودیم. یه منطقه‌ای رفتیم که برام خیلی جالب بود. سمت راستمون پر از درخت‌هایی که همه رو کج کرده بودن و قشنگ معلوم بود باغبون به فکر بوده که جاده قشنگ، زیبا و حساب شده بشه. سمت راستمون هیچ درختی نبود؛ خالی خالی یه ساختمون بود، به چه بلندی با این نماهای کامپوزیت. سمت راست رو که می‌دیدی فکر می‌کردی سمت شمالی، چپ رو می‌دیدی می‌گفتی تهرانه!

بی تفاوت نبودن یعنی اگه می‌تونی یه نهالی دیدی آب بده. همسایه ات کاشته، آره، آب نداده. حالا تو آب بده چه اشکالی داره؟ انقدر شهردار و فرماندار رو مسئول این کارا ندون. اونها بی تفاوت باشند،  و مردم هم همه کارها رو به آنها سپرده باشند، پس فردا دودش تو چشم خودمون، و تو چشم همسایه‌مون میره.

اگر بلد نیستی بده دست کارشناس تا حساب شده عمل کنی. یک باغبان درست و حسابی میدونه اینجا چی بکاره پرنده های عجیب دنیا رو جذب کنه و یا میدونه اونجا چی بکاره با کاشت درخت آبخیزداری کنه. این ها بلدند، و از اونها کمک بگیریم.

  • رستم اتابکی پور