نینجا

روزنوشت های یک مستندساز

نینجا

روزنوشت های یک مستندساز

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر ناصر خسرو» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

از صبح تا حالا هر کی بهم زنگ میزنه میگه به کی رای میدی؟ رئیس جمهور که خیلی مشخصو راحته. مونده ام تو این شورای شهر که نزدیک هزار تا اسم ردیف کرده ان. اصلا نمیتونی بگی به کی واقعا رای میدی.

از کیه فکر میکردم که شورای شهر نقش خیلی کوچکی داره و شهرداری همه کاره است. حتی شهرداری بالای سر شورای شهره. حالا فهمیده ام نظارت میکنه و میتونه شهرداری رو کنترل کنه. یعنی قشنگ نمک گندزدا. بعد حالا وای به روزی که بگندد نمک. برام مهم شد. گفتم ای بابا ناصرخسرو درست گفت: روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست / واندر طلب طعمه پر و بال بیاراست

 ناگه ز کمینگاه یکی سخت کمانی

 تیری ز قضای بد بگشاد بر او راست

 بر بال عقاب آمد آن تیر جگر دوز

 وز ابر مر او را به سوی خاک فرو کاست

بر خاک بیفتاد و بغلتید چو ماهی

وانگاه پر خویش گشاد از چپ و ازراست

گفتا: عجب است این که زچوبی و زآهن

این تیزی و تندی و پریدن زکجا خاست!؟

 زی تیر نگه کرد و پر خویش بر او دید گفتا:

ز که نالیم که از ماست که بر ماست!

یعنی رسما احساس کردم کوتاهی کرده ام. این بار گفتم به همه 14 تا که لازمه رای میدم. نه مثل قدیم تک رای که یک نفر رو که میشناختم.

رفته ام لیست هاشون رو نگاه میکنم خود کسانی که قبلا در شهردار بوده اند حالا اومده ان لیست داده ان. اسم لیست هاشون رو هم چیزهای خوب گذاشته ان. اون فرماندار، اون اجرایی شهردار، اون استاندار، اون فنی شهردار! همه اینها تو لیست بوده! خود شهردار بر خودش میخواد نظارت کنه. خروجی این میشه که یکباره میبینی شهرداری با بیل و چکش بالای سقف خونه ست.

حالا معلوم میشه که خیلی باید دقت کنیم کسانی انتخاب کنیم که بعد بتونن حرف ما رو بزنن و وضع شهر بهتر بشه. چقدر هم سخته. فرمانداری تو اینترنت این ها رو فقط اسمشون رو با نام پدر لیست کرده. من چه میدونم این کسیکه تو همین اینترنت بدون نام پدر تبلیغ کرده دقیقا همون کسی هست که خودش معرفی کرده. هرکسی برای انتخابات ثبت نام میکنه یک عالمه مدارک و سوابق به اینها میده. طوری که بر فرمانداری محرز میشه و صلاحیت رو تایید میکه. حالا این فرمانداری خسیس، نمیکنه نیم جمله کنار اسم این ها که به عنوان تایید شده ردیف کرده توضیح بده که این کیه، چیه؟ یک نیم جمله هم بگه ما راضی هستیم واقعا!

انتخابات مجلس رفته ام تعداد کمتری نماینده داشت. دونه دونه باید جستجو کردیم. یکی انتخاب کرده ام معلوم شد که جانباز جنگه و یک کتاب خاطرات هم نوشته. نگاه کردم یک نفر کمتر شناخته شده دانشگاهی همون اسم و همون نام. حالا من دارم نگاه میکنم از کجا بدونم اونی که من میخوام اون جانبازه است، یا اون دانشگاهی ...؟ تو اینترنت که با نام پدر خودشون رو معرفی نمیکنن. من از کجا بدونم کدوم کدومه؟

من از لیست انتخاباتی همین قدر میدونم که از یک گروه سرود مدرسه. اینم عکسشون:

شباهت گروه سرود مدرسه و لیست انتخاباتی

رفقا زنگ میزنن لیست هاشون رو میدن. قدیم کمتر بود. بیشتر میشناختم. الآن تنوع زیاد شده. حالا سختتر شده. تعداد بیشتر شده. امکانات هم نوین شده، ولی این ها استفاده نمیکنن.

به این کسیکه ثبت نام میکنه بگین بره یک نیم جمله هم برای شفافیت مطلب بگذارد در سامانه و رعایت کنند، کاری ندارد.

آخرش گشتم یکی از همین لیست ها رو یک کم بالا پایین کردم. دو-سه تا از مفت خورهاش رو حذف کردم. ساعت هفت رفتم که رای بدم. معلوم شد که سیستم قطعه (یعنی الکی). ما باید تا همون ساعت هشت که باید وایسیم ایستادیم. خوشبختانه هوا خوب بود و چیزی آواری روی سرمون نبود.

من مطمئنم که این مطالبه همه مردمه که این لیست که فرمانداری میده کنار اسم طرف یک دو خط توضیح باشه. برای مجلس نگاه میکردم تعداد کمتر بود. یکیشون رئیس اتحادیه گلفه! یکی رئیس اتحادیه سوارکاراست! اتحادیه زعفرون فروشان! طلافروشان! قشنگ معلومه کیسه برای خودشون میخوان بدوزن. به این رای نمیدی دیگه. آدم به کسی رای میده که کار کرده باشه. لااقل دیده باشه. نه اونکه تو پر قو بزرگ شده، با چمن و تنیس و تیپ های مختلف تنیس آشنا هست.

حالا اون مجلس بود، تعداد کمتر بود. یک گیگ فقط اینترنت برای این تحقیقات گذاشتم. زمانش به کنار، چشم و چارش هم به کنار.

  • رستم اتابکی پور