نوروز 99 هم اومد. خیلی خوشحالم که یک 3-4 روزی تعطیلات عید را هوای سالم تری نسبت به بقیه روزها داریم. تاحدی راضی کننده است ، و حال و هوای 4-5 سال پیش رو تداعی میکند.
دیگر اینکه چند روزی هست نمیتوانم فکر این بیمارانی را نکنم که الآن به ویروس کرونا مبتلا شده اند. یک بار فکرم میرود قم و میگویم الآن تو بازار ، چطوری مردم با ترس از پلیس میروند بازار و فکرشون درگیره که یک وقت به دلیل بیماری یکی دیگه دستگیر نشوند . باز یک بار دیگر فکرم میرود سمت نوجوون های این خانواده های سخت گیر که بقدری پدر و مادر براشون مهمه که اگر بچه بیماری بگیره درمان نشدنش اولویت دارد ، حتی اگر کمی هم زنده باشد. فکر است دیگر ، به هر سو می رود. گفتم بیماری ، یاد یکی از برنامه های مستندی افتادم که چند وقت پیش ، خیلی جوان بودم پر میکردیم. در مورد درمان بیماری هایی مثل بیماری چشم و دیابت که به کبد مربوط میشه ، روی حیوانات زیاد امتحان میکنن. البته، برعکسش هم هست، یک وقت میبینی ، ماها یک بیماری کبدی مشترک با حیوون داریم، و مثلا نسل در حال انقراضی هم هست ، میخوایم درمانش کنیم. خود من چند وقت پیش تو یک برنامه مستندی بودم . یک پلنگی یه ضایعه مغزی مشابه بیماری های ما داشت که با داروهای ما درمان شد. تو برنامه به پلنگ کاهو و سبزیجات زیاد می دادیم تا حالش خوب شه. البته ، در حال انقراض هم بود و اگر آب زرشک هم داشتیم اون موقع بهش میدادیم.
گفتم برای درمان بیماریهامون رو حیوانات امتحان میکنیم. این حیوون معمولا سگ هست. هرچند که در همین یک کار هم مستندسازی مثل من کراهت داره دارو رو حیوون امتحان کند. البته، علم پیشرفت کرده و این روزا قبل از اینکه داروها رو حتی قبل از اینکه روی حیوانات امتحان کنن ، تو محاسبات کامپیوتری دنبال عناصر سمی دارو میگردن تا اون داروهایی که عوارض زیادی دارن ، دور انداخته بشن ، و اصلا استفاده نشن، نه در حیوان و نه در مورد انسان