نینجا

روزنوشت های یک مستندساز

نینجا

روزنوشت های یک مستندساز

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فرودگاه کابل» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

با رسیدن طالبان مردم کابل در حال ترک افغانستان با هجوم به فرودگاه ها هستند.

چیزی مثل تحصن در صحرای محشر شده بود. وقتی طالبان ارگ شهر را گرفت، مردم برای اینکه کار درست حسابی کرده باشند، حتی بدون گذرنامه و ویزا به فرودگاه کابل هجوم بردند تا بلکه از آن مخمصه فرار کرده باشند. یک عده هنگام پرواز سقوط کردند و آمریکایی ها هم با وقاحت همیشگی خود، به مردم تیراندازی کردند.

سوال این است که چرا این مردم افغان از سرزمین آبا و اجدادی خود اینچنین می گریزند؟ جز اینکه تا کنون که خیری ندیده بودند و حالا هم قرار نیست وضع برایشان بهتر شود؟

اگر این هجوم مردم به فرودگاه را نمیدیدیم، چه بسا با خود فکر میکردیم که به راحتی به دست گرفتن سرنوشتشان توسط طالبان را پذیرفته اند.

شاید، اگر من با تجربه بین آن‌ها بودم از فرصت استفاده میکردم و همه را همراستای خودم میکردم که یک کار بکنیم، و آن هم این بود که همه باهم یکصدا شوند که شورای انتقالی حکومت شکل بدهند. شاید میرفتم از هر کدام از کسانی که آنجا بودند یک امضا روی هر چیز ممکنی میگرفتم. این امضا را میدادم مثلا به مرجعیت اسلامی تا او تصمیم بگیرد.

طالبان گفت که پیروزی دور از انتظار داشته است. البته که این پیروزی دوامی هم نخواهد داشت، چون انتظارش هم نمیرفت که به این شکل باشد.

کسی که حکومت میکند، باید اراده مردم را در امورش دخیل ببیند. مرجعیت اگر در این کشور تضعیف شده، و علمای اسلامی آن، آنطور که باید از مردم طرفداری نمیکنند، ولی باز از هیچ بهتر است. از طالبانی که مرجعیت و ولایت فقیه را قبول ندارد، از طالبان وهابی قطعا بهتر است.

امروز با خود فکر کنیم که طالبان دیگر آن طالبان سابق نیست، بسیار ساده لوحانه اندیشیده ایم. اصل و ریشه تشکیل یک مرجع بسیار اهمیت دارد. کسی به اسم طالبان بیاید، پول سعودی به پای آن ریخته باشد، انگلیس طرح آن را داده باشد، مدارس پاکستان در اختیار آن قرار گرفته باشد و مدیریت آمریکایی در اجرای امور آن دخیل باشد. این چه خواهد شد؟ به جز حکومت با ظلم بر یک ملت؟

فردا روز، نه تنها مردم افغان و بلکه سرتاسر کشورهای منطقه آن‌ها را نکوهش میکنند که اجازه دادند چنین شرایطی حاکم شود. مهم نیست که سایه ظلم خارجی برسرشان بوده است. مگر بر سر ما نبوده؟

کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا.

یک روز زودتر، و یک روز دیرتر چه اهمیتی دارد که نسل یک ملت منقرض شود؟

من اگر جای مردم در فرودگاه بودم ادامه میدادم و نمیگذاشتم کمتر از حکومت موافق ظلم ستیز در کشورم حاکم شود.

بخش ناراحت کننده ماجرا این سرزنش هاست. الآن طرف صحبتم با مردم کشورهایی است که میگویند نگاه کنید این اسلام ناقص آنها بود، و یا اثر وضعی گناهشان بود که به چنین شرایطی رسیدند. حال، بیایین آن ها را سرزنش کنیم؟ نه، مثلا بیایین کار مسلمانان روهینگیایی را با قتل عام سرجمع یکسره کنیم؟! گناه آنها چه بود؟ چرا در جایی به اسم میانمار باید با قتل عام یکجای مردم مسلمانان را سرزنش کنند؟

آنکه خودش را مسلمان طالب قلمداد میکند، مگر چه کرده که سایر مسلمانان چنین باید نکوهش شوند و چنین از صفحه روزگار بخواهند حذف شوند؟ روزی مسلمان طالب با پرچم سفید حاکم میشود و روزی مسلمان داعش با پرچم سیاه، و هر دو عجیب یک لااله الا الله بر پرچم دارند. فرقی نمیکند، آنچه که باعث شده ظلمی بر مردمی صورت بگیرد، حکومت همین به ظاهر مسلمانان هست که اتفاقا تعدادشان هم کم نیست. نگاه میکنی، این دیگر مسلمان از یک وطن نیست. موضوع داعش و موضوع طالب دیگر موضوع هموطن بودن نیست.

نگاه میکنی این دیگر همان انگلیسی آموخته است، که به چه زیبایی با چند زبان پشتون، عربی و فارسی مسلط حرف میزند. فقیر هم نیست. فقط وقتی وقتش شد، انسان های ضعیف را مثل نظامی آمریکایی میکشد.

باز، موضوع میشود اینکه چرا در این مدت فقیر ماندند؟ چرا ضعیف هستند؟ حرف خوبی اسماعیل خاان زد. اسماعیل خان، معروف به پیر هرات که تا همین چند روز پیش با طالبان درگیر بود، وقتی با او مصاحبه میکردند، گفت: مردم دیگر کشورها با ما صادق نبودند.

جمله بسیار زیبایی است. صداقت، چیزی است که به عنوان یک اصل اخلاقی اکنون باید در زیر خاکسترها پیدایش کرد. خب، البته حکومت جهانی، حکومت طاغوت است. اگر، آمریکا را سردمدار این حکومت بدانیم، به عنوان بخشی از فرهنگش حتما روی دروغ گویی کار میکند. روزی به اسم دروغ اول آوریل دارند.

اراده مردم اهمیت دارد. طالبان، قطعا دوست این مردم نخواهد بود، حتی اگر به زبان اقرار کند که کارهای گذشته را نمیکند که در حال انجام آنهاست.

البته، ظلم هم پایدار نمیماند. ظالم همیشه محکوم به شکست بوده است. یک روز، و شاید چند روز از 365 روز یک انسان آزاد را این ظالم بخواهد تحت تاثیر خود قرار دهد. همیشه اینطور نمیماند. معنویات بر انسان بیشتر اثر میکند. اینکه آب خوب، زمین خوب و هوای خوب نباشد، مهم نیست. مهم این است که انسان ظلم را نپذیرد. اینکه جماعتی آگاه، از ظلم ستیزی حمایت نکنند مهم نیست. هر کسی را در گور خودش میبرند. مهم این است که انسان خودش اراده تغییر داشته باشد. مهم این است که مردم افغانستان بخواهند شورای انتقال حکومت تشکیل دهند. به پذیرش مرجعیت، ولو ضعیف شده برگردند، و دست از پذیرش استکبار و ظلم آنها بردارند.

البته، این کار ساده ای نیست، ولی نشدنی هم نیست.

  • رستم اتابکی پور