نینجا

روزنوشت های یک مستندساز

نینجا

روزنوشت های یک مستندساز

طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب در اسفند ۱۳۹۸ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

علامه شیخ محمدتقی شوشتری

علامه شیخ شوشتری از اون آدمای خوب روزگار خودش بوده که بیشتر به نسل من می خورد. متولد 1281، و متوفی 1374. از اون شخصیتایی که از خودمون میپرسیم، هنوز هم زمان ما وجود دارن؟ در زمان منکه بودند، مثل آیت الله بهجت و همین علامه شیخ شوشتری خودمون.

یکی از چیزهایی که در مورد این علامه خیلی مورد توجهم قرار گرفت، نحوه نوشتن کتابهاش بود. اولین کتابی که شیخ شوشتری نوشت (قاموس الرجال)، به صورت پاورقی و دستنویس کناره های کتابی دیگر بود. بعد از اینکه آن رو نشان حاج شیخ آقا بزرگ تهرانی میدهند، بهش میگن اینکه در حاشیه نوشته‌ای کتاب جدایی نیست. کمی بعد، همون دستنویس ها رو به صورت جدا می نویسد، و کتاب درست میشه. البته، کتاب بعدا به قدری جامع و کامل میشه که در 11 جلد نوشته میشه، سه جلد هم مستدرک اون بوده.

از چیزهای جالبی که در مورد شیخ شوشتری خونده ام، قرآن دستنویسش بوده. شیخ شوشتری، یک قرآن دستخطی همیشه همراهش بوده که خودش پاورقی های زیادی روی اون نوشته بوده. اولین بار هم که کتاب رو میخره، میبینه کاغذهای اولش با خمیری به هم چسبیده ان. کتاب رو میده با دقت باز میکنند و میبینن، خانومی اون کتاب رو با دست خط خودش نوشته. و جالب اینکه این کتاب، اون زمان میشده نسخه 74 دست خط اون خانم. زمانی که خیلی از ماها، قرآن رو به زور به یک دور و یاچند دور ختم هم نمیخونیم، قرآنی به دست شیخ شوشتری میرسه که برای دور هفتاد و چهارم رونویس دستی شده.

این عالم گرانقدر، خصوصیات خوب زیادی داشته، از جمله این که بسیار شنا می‌کرده، اهل پیاده روی و ورزش بوده، و پس از فوتش نیز باقیات الصالحات خوب زیادی برجای گذاشته، که یکی از آن ها منزل مسکونی ایشون هست که به عنوان کتابخانه الآن به آستان قدس رضوی اهدا شده.

 

ایشون در طول عمر گهربارشون آثار متعددی داشته ان که از جمله آن ها میشه به قاموس الرجال، الاخبارالدخیله، الاوائل، و قضاء امیرالمومنین اشاره کرد.

  • رستم اتابکی پور
  • ۰
  • ۰

متن مستند

به من گفتن متنی که برای یک مستند باید بگذاریم را من بنویسم. اولین بار که بهم گفتند پدر خودم را درآوردم که حتی یک کلمه متن هم غیرمستند نباشه. هر جمله از کتابیو و از مصاحبه ای. بد هم نشد. کم شد ، ولی بد نشد.

الآن که عمری از اون موقع میگذرد میبینم اتفاقا اون کارهایی که توی متن نظریات و دیدگاه خودم، مثل داستانی به متن اضافه شده بیشتر مورد توجه بوده. بیننده هدف اصلی رو راحت تر درک کرده. کارهای اولم شبیه مقاله های دانشگاهی میشد. دوست داشتنی هستند، ولی برای یه قشر خاصی میشن.

مستندی که نتواند همه مردم را جذب کند به چه دردی می خورد؟

خودمو میبینم ، منتظرم یک وقت فراغتی پیدا کنم یه کتابی داستانی بگیرم دستم. یا می روم تو سایت دوست عزیزم داستانانش رو چک می کنم.

داستان های دنباله دار هم ، زمان قدیم تمیزتر بودند. الآن هرجا نگاه میکنم داستان ها دنباله دار ، معمولا دارن به انحراف کشیده میشن. کسایی که جنس خوب رو بخوان، مجبور میشن به همون چند تا قدیمی که قبلا براشون داستان پر میکردند رجوع کنند. این جدیدا مثل داستانان هم دیر به دیر بروز میشن. بعد خانومم میگه: تو که این فیلمو هزار باره دیدی!طبیعت

  • رستم اتابکی پور